دستم
از هر چه هست
کوتاه است,
از جهان قایقی به گِل دارم
بشنو
ای شاه ِ گوش ماهی ها
دل اگر نیست,
درد و دل دارم
#علیرضا_آذر
دستم
از هر چه هست
کوتاه است,
از جهان قایقی به گِل دارم
بشنو
ای شاه ِ گوش ماهی ها
دل اگر نیست,
درد و دل دارم
#علیرضا_آذر
کمی بیشتر هوایم را داشته باش .....
این روزها.....
جز هوای تو....
چیز دیگری
آرامم نمیکند....
آدم خوبی نیستم. ....
اما....
دلم هوای تو را میخواهد....
کمی بیشتر هوایم را داشته باش....
من اینجا......
غیر از تو....
حوای کسی
نمی شوم....
در شهر قدم می زنم ...
و تعداد قدم هایم را می شمارم ...
یک ، دو ، سه ...
نمی دانم با هر قدمی که بر می دارم ...
به تو نزدیک تر می شوم یا دور تر ...
نمی دانم در شهر ی که تو هستی...
قاصدک ها خبر دلتنگی ام را ...
با تو می گویند یا نه ...
نمی دانم باران پشت شیشه ...
شعر های مرا ...
به خاطرت می آورد یا نه ...
من در فراسوی این فاصله ها ...
به مرگ گل هایی می اندیشم ...
که هر روز ، در نبودنت ...
با دستانم پر پرشان می کنم ...
و عطرشان را بر تن باد می پاشم ...
تا شاید روزی از شهری که تو هستی بگذرد ...
و تو با خود بگویی ...
این عطر چقدر شبیه اشنای من است ...
شبیه بوی شاخه گلی که ...
که هرگز از تو به من نرسید....
هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم
ولی بدون تو مهتاب را نمی خواهم
برای آمدنت گرچه راه کوتاه است
هنوز هم که هنوز است چشم در راهم
سلام ... روز قشنگی ست ... دوستت دارم ...
چقدر عاشق این جمله های کوتاهم
هوای بودن یک عمر با تو را دارم
منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم
برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط
اسیر سخت ترین زخم های جانکاهم
بدون تو همه ی لحظه ها به این فکرند
که تیغ را بگذارند بر گلوگاهم
امروز.. یکشنبه...
از اون روزاست که حوصله ندارم...
حوصله هیچ کس و هیچ چیز...
نه جواب درست حسابی به اونی که دوستش داشتم دادم...
نه حتی بر خلاف رو روز های گذشته به مادرم زنگ زدم...فقط سکوت..خواب
الان هم که اومدم درس بخونم.. اصلا حال و حوصله اش رو ندارم
با این که اینایی رو که دارم میخونم..هم دوست دارم..هم بلدم!
ولی هیچ رغبتی نیست...
به قول شاعر
تو نیستی و در این انزوای تو در تو
دلم برای حضورت عجیب لک زده است
دبیر وحشی انشای مان که مرد بدیست
به جرم نوشتن از تو مرا کتک زده است
البته دبیر وحشی انشا اینجا محلی از اعراب نداره.
پدر و مادر زیبا هستن.. محبت شون هم زیباست
رفاقت هم زیباست
پزشکی هم زیباست...
حس درمان و آرامش دادن به مریض،احترام به همراه مریض و توضیح با آرامش به اونها، طوری که از هر جای بیمارستان که تو رو ببینن، با چهره باز ازت استقبال میکنن...
و....کلا استیجری هم با همه سختی هاش، زیباست..
ولی عشق...از همه شون زیبا تره...
چشم های یه نفر...از همه ی زیبایی هایی که دیدم تو عمرم زیبا تره ( توهم و تعارف و چرندیات نیست به خدا)
آگه به من باشه.. دیگه نمیگذارم عینک آفتابی بزنه..
همشون رو میشکنم...
مگه دنیا چند روزه که آدم تو همین چند روز کوتاه هم زیبا ترین آفریده خدا رو نبینه...
بگذریم...
اگر فرصتی شد.. این سری پست ها هم ادامه دارد
البته بعیده...!
یا علی
حالا که میروی
به سلامت
ولی بدان
اینجا کسی به یاد تو خوابش نمیبرد...
باز داری میری خونه...
محمد داره اینجا خونه خراب میشه...
آخ...
دل تنها تنهای من...صبر کن...
اروم باش
آروم باش
تو زندگی... آدم در طول زمان،به یه سری عادت ها و رفتار هاش پی میبره.. که شاید دست خود آدم نباشه..شایدم باشه
این سری پست ها از این به بعد به این موضوع میپردازه...
هم من و هم شما، هر دو...