زندگی

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ....

زندگی

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ....

زندگی

زندگی بدون امام زمان برای ما هیچ ارزشی نداره..هیچ لذتی نداره...
ما زندگی بدون اقا رو نمیخوایم...
دنیا دنیا هم باشیم...
همیشه یه چیزی کمه..
یه کسی کمه....
کسی که حجم نبودنش از حد حیات خارجه...و داره نبودش ما رو به نیستی میبره...
آقا دعا کن ما بیایم...
تا شما هم بیای


سفره خالی‎ست ولی نان تو خواهد آمد
چه غم از درد که درمان تو خواهد آمد
پس مزن دست مرا وُسع گدایت این‎ست
دلخوشم لطفِ فراوان تو خواهد آمد
این دهه پشتِ درِ خانه‎ی خود را ننداز
صبح و شب عبدِ پریشان تو خواهد آمد
آخر از روضه سوی خیمه‎ی تو می‎آیم
آخر این دست به دامان تو خواهد آمد
چشمِ ما خشک که شد قحطیِ نعمت هم شد
اشک چون آمده باران تو خواهد آمد
زندگی کردن ما مردگیِ محض شده
پس کِی آقا، سر و سامانِ تو خواهد آمد؟
کاش می شد که به یعقوب کسی مژده دهد
یوسف از مصر به کنعانِ تو خواهد آمد
روزی از دور مرا گریه کنان می‎بینی
آن زمان حُرّ پشیمان تو خواهد آمد
آخرین ماه زمستان شده امّا یک روز
آخرین ماه زمستان تو خواهد آمد
بین هر کوچه‎ی باریک اگر گوش کنی
ناله‎ی مادرِ بی جان تو خواهد آمد
تا زمین خورد تو را کرد صدا، یعنی که
حق و احقاق به دستان تو خواهد آمد

نویسندگان

دلتنگی

سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ

دلتنگی 


 یعنی...


جاذبه برعکس شود,


وزن زمین 


روی دلت سنگینی کند.







الکی مثلا من دلم برای دیدنت یه ذره نشده!!! :-( 



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۵
آشنا

نظرات  (۲)

از خون تو دشت بوی قرآن می داد/بر چهره ی عشق اشک جولان می داد
همراه تو ای تمامت سرخ زمین/ای کاش جهان ز تشنگی جان می داد
۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۹:۱۹ عبد الصمد عبد الله
گلادیاتورها دسته‌ای از بردگان و جنگجویان حرفه‌ای بودند که با یکدیگر و گاهی با حیوانات درنده می جنگیدند تا موجبات تفریح تماشاگران را فراهم آورند. این پیکارها که گاه به مرگ ایشان می‌انجامید در میدانگاه‌های ویژه‌ای در بسیاری از شهرهای امپراتوری روم اجرا می‌شد. آنان نه فقط حقوق فردی و اجتماعی خویش، بلکه حتی زندگی خود را با ظاهر شدن در صحنه این نبردها در معرض خطر قرار می‌دادند.

اغلب گلادیاتورها، به عنوان برده، خوار و خفیف شمرده می‌شدند؛ تحت شرایطی دشوار تأدیب می‌گردیدند و از نظر اجتماعی به حاشیه رانده شده بودند. آنان همواره تحت تبعیضات نژادی قرار می‌گرفتند و عموماً به مرگ محکوم بودند. با این وجود، نه فقط در زمان انجام نبرد، بلکه در حال مرگ نیز مورد تحسین تماشاچیان قرار داشتند...

... روضه خوان بر فراز منبر ناله می زند: شاهزاده ای که هنگام زیارت قبر مادر، به دستور مولی، شمعها برایش خاموش می شد؛ کسی جلو می افتاد تا نامحرمی او را نبیند و غیرت برادران را حمایل می کرد تا از کوچکترین بی حرمتی در امان باشد؛ عصر عاشورا، یکه و تنها میان حرامیان بود... شاهزاده ای که هنگام خروج از مدینه، برادران و برادر زادگان، نگهبان حریمش بودند و برای سوار شدن بر مرکب، زانو می گرفتند؛ عصر عاشورا، یکه و تنها میان حرامیان بود...

... تلویزیون فیلمی نشان می دهد که قهرمانش خانمی است اسلحه به دست، بزن بهادر و البته در دقایقی از فیلم، اسیر دست دشمنان. خانمی که در بیشتر صحنه ها خوار و خفیف می شود؛ از بیشتر حقوق اجتماعی و فردی محروم است و بسیاری خواهان مرگ او هستند. قهرمانی که نه حریمی دارد و نه برادران با غیرتی. خانمی که البته موجبات تفریح تماشاچیان را فراهم می کند و مورد تحسین آنان است...



و دختران ما، قهرمانانشان گلادیاتور رومی است، نه شاهزاده اسلامی. آنان ترجیح می دهند برای درس خواندن و شاغل بودن و در یک کلام، حضور اجتماعی داشتن؛ از نگاه ناپاک شاگرد اتوبوس و متلک پرانی همکلاسی سبک مغز گرفته تا توهین های ارباب رجوع و مافوق را بر خود هموار کنند تا مادری نباشند که در خانه مانده است. آنان ترجیح می دهند گلادیاتوری باشند در میان حرامیان؛ تا شاهزاده ای در میان خویشان.

و البته ایراد در این است که ما گلادیاتورها را تحسین می کنیم و شاهزادگان را افراد ضعیف می شمریم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی