یکدم....
دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۱ ب.ظ
وقتی گریبان عدم بادست خلقت می درید
وقتی ابد چشم توراپیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تورابااشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم،نه عقل بودونه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیاهمان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا ازعمق چشمانم ربود
وقتیکه من عاشق شدم شیطان بنامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد وعالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شایدکمی هم بیشتر
چیزی درآنسوی یقین شایدکمی هم کیش تر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود
"افشین یداللهی"
💐🍃🍃🍃
۹۴/۰۶/۰۹
سربزنیدلطفا