نمی دونم چرا دلم خیلی خیلی یهویی برای وب قبلیم تنگ شد ؟ :(
شب ولادت امام زمان نزدیکه ...
هرکی این پستو خوند...
شب ولادت ،ساعت 12.00 همه دو رکعت نماز حاجت برای ظهور بخونیم.....
کاش یروزی ظهور و ولادت رو با هم جشن بگیریم.
خیلی وقتا وقتی که خیلی کم میارم اینو گوش می دم
اسپانیایی ها وقتی که تو اوج ناراحتی هستن ،می رقصن !!
یه آهنگ داشتن که همیشه گوشش می کردم
اما الان به فارسی ترجه شده و خوندنش...
من عاشق این آهنگم....
به خانه می رفت
با کیف و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟ پدرش گفت..
دعوا کردی باز؟ مادرش پرسید..
وبرادرش کیفش را زیر و رو می کرد
در پی آن چیز که در دل پنهان کرده بود..
تنها مادر بزرگش دیده بود
شاخه گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود..
سلام
یروز نسبتا خوب
با امتحانی نسبتا خوب
با دوستانی نسبتا خوب
در هوایی نسبتا خوب
در کوهی نسبتا باصفا ...
خدایا بخاطر همین نسبی ها هم هزاران مرتبه شکر :)
با همهی بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی طوفانیام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
ها به کجا میکشیام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیام!